کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محدثه آشتیانی     نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

می‌نویسم "یا حسن"، حُسنِ ختامش با خودت            بر لبم ذکر تو را دارم، دوامش با خودت

لحظه‌های عُمر خود را می‌سپارم دست تو            از سلام زندگی تا والـسلامش با خودت


از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن            زخم آوردم برایت، التـیـامـش با خودت

باز هم بال خـیـالم تا بـقـیع‌ات پَـر کـشید            من کبوتر می‌شوم یک روز، بامش با خودت

سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم؟            اینکه باشد لحظۀ مرگم کدامش، با خودت!

از کریمان کم طلب کردن که کفرِ نعمت است            حاجتم را هم که می‌دانی، تمامش با خودت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

روضۀ آقاست عـاشـوراتر و گـودال‌تر            قدّ زهرا می‌شود در این مصیبت، دال‌تر

ضامنِ لبخندهای شیعه در روز جزاست            گریۀ بر او کـند صدیـقه را خوشحال‌تر


در سه باری که به سائل داد هر چه داشت را            مثل او پیـدا نـشد در شهـر بی‌امـوال‌تر

کاش آقای کریمان داشت حتی یک زهیر            گشت شأنش از تنِ ارباب هم پـامـال‌تر

گاه یک نیشِ زبان، مثل هزاران نیزه است            جسم، با زخم زبان‌ها می‌شود بد حال‌تر

بین کوچه ترش رو وُ بعد از آن شد خنده رو            از مغـیره نیست در شهرِ نـبی دجـال‌تر

چشمِ زهرا از حیا در کوچه تر شد بیشتر            چشم آقا هم شد از این صحنه ماه و سال، تر

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای کاش بگـیـرند دو چـشمِ پـسرش را            تا در دلِ این طشت نـبـیـند جگرش را

بـدجـور غـریـبـانـه نـفـَس مـی‌زنـد آقـا            آتش زده با غربت خود دور و برش را


خوب است که آغوش حسین است کنارش            تا که نزند هِی به زمین بال و پرش را

نه اُم‌ِبـنـین نه که ابا لفـضل توان داشت            عباس گرفته است کـنارش کـمرش را

تا خواهرش اینجا نرسیده است بگویید            بر طشت نریزد جگـرِ شعـلـه‌ورش را

از زهـر نـبـود اینـهـمه خـونابه که آمد            آن کـوچـه نـشـان داد خـدایـا اثـرش را

صد شُکر سرش بر روی دامان حسین است            تا بر روی حجـره نکشد باز سرش را

افسوس حسن نیست به گودالِ حسینش            تا شمر نگـیرد روی آن سر تبـرش را

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

سـلامِ ذات خـدای کـریـم‌هـا به حـسـن            سـلامِ جـمـلـۀ انــوار انـبـیـا به حـسـن

هر آن کسی که بدون حساب بخشش کرد            بدان که وقت کرم، کرده اقتدا به حسن


به وقت کُـشـتیِ او با حـسین فهـمـیـدم            چه مهر و عاطفه‌ای داشت مصطفی به حسن

نـدیـد غـیـر مـحـبت، نـدیـد غـیر کرم            همان کسی که فقط داد ناسزا به حسن

زمان سختی در معرکه فقط خوش بود            خـیال و خاطر مولایِ لافـتی به حسن

مدینه شهر نبی بود و او عزیز رسول            کسی نکرد در آن شهر، اعتنا به حسن

به پول، لشگرش او را معاوضه کردند            نداشت هیچ کسی ذره‌ای وفا به حسن

فـقـیر شهر سر سفـره‌اش عزیز شد و            چه حرف‌های بدی گفت بی‌حیا به حسن

رسید محـضر او پـیـرمـرد مـلـعـونی            چشاند زهر جفا با نوک عصا به حسن

غریب کیست؟ کسی که به خانه مظلوم است            نکرد همسر او هم به جز جفا به حسن

اذان شـد و دم افـطـار آمـد و جـعده...            رسید تا که دهد ظرفِ زهر را به حسن

میان طشت، غم و غربتش نمایان شد            رسید از همۀ روضه‌ها چرا به حسن؟!

کسی به نـالـۀ او اعـتـنا نـخـواهد کرد            مگـر حـسـین بـیـاید دهد جواب حسن

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع مبنی بر پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

تمام داغ حسن، ماجرای یک کوچه است            چه‌ها گذشت در آن کوچه، سال ها به حسن

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : عرفان ابوالحسنی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

هر کس که دید از او کرمش را مرید شد            هر کس مـرید او شده بی شک سعید شد

یا محـسن به حـق حـسن گـفـتم و سپـس            دیـدم تــمــام مـعـصـیـتـم نــا پــدیــد شـد


غـربت ببین که هیچ کسی یـاورش نبود            از هـمـسـرش هم آخـر سر نـا امـیـد شد

ای کاش ذات جـعـده شـبـبـه ربـاب بـود            اما ز کـیـنه‌تـوزی‌اش این زن پـلـیـد شد

زهـرا که رفت، هیچ کلامى بیان نکرد            رنـج سـکـوت بر غـم هجـران مزید شد

هر چند خورده زهر به ظاهر ولی حسن            وقـتی که دیـد ضـربـۀ سـیـلی شهـید شد

چوبی که تیر گشت و به تابوت اون نشست            تغـیـیر کـرد و چـوب به دست یزید شد

تـقـصـیر نـعـل شـد که شـنـاسـایـی بـدن            دیـگـر بـرای زیـنب کـبـری بـعـیـد شـد

دردا که تازه بعد جسارت اسارت است            اینطـور شد مصائب خـواهـر شـدید شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر اگر اشاره به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا در واقعه بازپس گیری قباله فدک باشد صحیح نیست ولازم است حدف شود؛ ضمناً موضوع همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا در جریان جسارت عمر به حضرت در منابع معتبر نیامده است لذا بهتر است بیت زیر خوانده نشود، موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ ضمنا یک شبه سفید شدن موی امام علیه السلام مستند نبوده و اغراف بیش از حد و نابجاست؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هر چند خورده زهر به ظاهر ولی حسن            وقـتی که دیـد ضـربـۀ سـیـلی شهـید شد

قـربـان آن غـریب که در سـن کـودکـی            یک صحنه دید و یک‌شبه مویش سپید شد

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

آتـنا گـفـتم و دیدم حـسـنات است حـسن            اِهدنا گفتم و دیدم که صراط است حسن

ربنا گـفتم و گـفـتند مسیـرش زهـراست            و علی است صَلاة و صلوات است حسن


حُسنِ او در همه ذراتِ جهان پنهان است            بی‌نهـایت‌تر از آفـاقِ حـیات است حسن

چه بخواهند و نخواهند، حسن شرحِ خداست            وجهِ تفصیلی اَسماء و صفات است حسن

جاری است عشقِ حسن در رگ و در ریشۀ ما            کوثرِ جاریِ صد رشته قنات است حسن

هرچه دشـنـام به او داد، تـبـسـم می‌دیـد            دید دریاست، همه صبر و ثُبات است حسن

نصفی از زندگی‌اش را دو سه باری بخشید            در کـرامات هم آئـیـنۀ ذات است حـسن

چشمِ گریان به حسن مَحرمِ زهراست به حشر            فاطمه گفت: فقط راه نجات است حسن

ای صراطُ اللَهِ ما! نامۀ ما سنگین است            گریه بر بی‌کسی‌ات برگ برات است حسن

حـسـنی‌هـای حـرم آبــرو داری کـردنـد            آنچنان غرق حسین‌اند که مات است حسن

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : نعیمه وافی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آنـان که بـا کـریـم و کـرم آشـنـا شدند            دلــدادۀ هــمـیـشـگـی مـجـتـبـی شـدنـد

آنان که خاکِ پای حسن شد نصیبشان            تنها به لطف یک نظرش کـیـمیا شدند


تنها نه دوستان که در آن شهر، دشمنان            در آسـتـان او هـمـه حـاجـت‌روا شدند

باب کرم به یمن وجودش گـشـوده شد            درهای بـسـته با مـددش زود وا شـدند

حـال کـبـوتـرانِ حـرم نانـوشـتـنی‌ست            تـا در حــوالــیِ حــرم او رهـا شـدنـد

حــاتــم‌تــریـن اهــالــی آبـــادی کــرم            مبـهـوت این کـرامـت بی‌انـتـهـا شدند!

بی‌شک به پادشاهی و عزت رسیده‌اند            آنان که در طواف حـریمش گـدا شدند

میراث او غم است و در انبوه غربتش            خوشبخت مردمی که به غم مبتلا شدند

از شـدت غـریـبـیِ تـنـهـا تـریـن امــام            عـمری تـمام زمـزمـه‌ها بی‌صدا شدند

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : روح الله گائینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خوانـدند شور زخـم تو را عـندلیب‌ها            پیچـید عـطر نـاب تو در جانِ سیب‌ها

در صفحۀ نخست، تو را مدح کرد و سوخت            هر کس غـزل سرود برای غـریب‌ها


با لطف بی‌کرانه‌ات ای حضرت کریم            هـمـوار می‌شـونـد فـراز و نـشـیـب‌ها

اشک تو شـسته است وجود مدیـنه را            در چـشـمـه‌های جـاری أَمَّنْ یُجـیبُ‌ها

سخت است داغ اینکه ببینی نشسته‌اند            بر مـنـبـر رسـول خـدا، نـانـجـیـب‌هـا

رازی نهفته در جگر و جام و تشت زهر            در حـیـرتـنـد از اثـراتـش طـبـیـب‌هـا

شـهـر مـدیـنـه، آیــنـۀ کـربـلاسـت، آه            درد تو بود غـربت شیب الخـضیب‌ها

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در برگشت به کربلا

شاعر : سید محسن حسینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

 در این دل شکسته به غیر از شراره نیست            همراه من به جز جگر پاره پاره نیست

می‌ریزد از دو چشم ترم اشک بی‌کسی            دیگر به آسـمان دلـم یک سـتـاره نیست


خون خـدا! تو مرگ مرا از خـدا بخواه            در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

تاب و توان نمانده که گویم چها گذشت            تاب سخـن کجا؟ که تـوان اشاره نیست

ای گوشوار عرش زجا خیز و خود ببین            بر گوش دختران تو یک گوشواره نیست

یک جرعه آب خورده رباب و هزار حیف            شیر آمده به سینه ولی شیرخواره نیست

با اشک دیـده، غـسل زیـارت نـمـوده‌ام            خوش‌تر ز قتلگاه تو، دارالزیاره نیست

با این سکوت خود به خدا می‌کشی مرا            با من سخن بگو دلم از سنگ خواره نیست

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در برگشت به کربلا

شاعر : محمد حبیب زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

یـاد تـن عـریـان تو هـسـتـم بـرادر            با قـد خـم گـریـان تو هـستم برادر

دیدم سرت بالای نیزه خواند قرآن            من عـاشـق قـرآن تو هـسـتم برادر


پیشانی‌ات شد غرق خون با حمله سنگ            دلـواپـس دنـدان تـو هـسـتـم بـرادر

دیدی چه آمد بر سرم در کوفه و شام            من کـشـتۀ هجـران تو هستم برادر

غرق جـراحت آمدم روی مزارت            دلتنگِ خـواهرجان تو هستم برادر

بر شانه‌های زخمی‌ام زخم فراق و            زخمی‌ترین حیران تو هستم برادر

شرمنده‌ام پیشم لبِ تو خیزران خورد            خیلی بدهکـار تو جان هستم برادر

یک تکه از پیراهنت بر روی سینه‌م            یـاد لب عـطـشـان تو هـستم برادر

من با سنان و شمر و خولی راه رفتم            بـا گـریـه و بـا نـدبـه و با آه رفـتـم

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در برگشت به کربلا

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای یــاد روی انــور تـو الـتــیــام مـن            برخـیز و یک جواب بده بر سلام من

بیرون ز خاک تیره بیاور سرت حسین            زیرا که آمده ز سفـر خواهرت حسین


گـویـم حـدیث بـعـد وداع و غـم تو را            با اینکه دیده‌ای تو خود از روی نیزه‌ها

بعد از تو روزگـار اسـیـران سـیاه شد            آتـش بـرای طـفـل یـتـیـمـت پـنـاه شـد

از شرمِ دست من دل زنجـیر پاره شد            خون لخته بهر دختر تو گـوشواره شد

آن قاتلی که در بر ما مست کرده بود            انگـشتر عـقـیق تو بر دست کرده بود

در راه شام و کوفه چه‌ها من نـدیـده‌ام            با ضرب تـازیـانه به هر سو دویـده‌ام

بنگر به حال خـواهر زار و تکـیده‌ات            حرفی بزن به زینب قـامت خـمیده‌ات

ای تک‌سـوار بـیـشـۀ دل‌های بی‌قـرار            مرهم به زخم صورت دلخستگان گذار

با اینکه پیکرم شده زخـمی ز سلـسـله            من راضی‌م به سوزش جانـسـوز آبـله

گفتی به من زمان وداعت صبور باش            هنگام قتل و سیلی و غارت صبور باش

اما جدا ز روی تو جـانم به لب رسید            روز وصال زود گذشت و به شب رسید

دلـتـنگِ دست پـاک و نوازشگـر توأم            آخـر مـنِ بـریـده نـفـس خـواهـر تـوأم

کی دست خود برون ز دل خاک می‌کنی            اشک مرا ز گـونـۀ من پـاک می‌کـنی

آورده‌ام بـه هـمـره خـود بـاغ لالـه را            اما مـپـرس حـال سـفـیـر سه سـاله را

شـرمـنـده‌ام که دخـتـرکت جا گذاشـتیم            یاس تو را به گـوشـۀ ویـرانه کاشـتـیم

: امتیاز

زیارت قبر سیدالشهدا علیه‌السلام توسط جابربن عبدالله انصاری در اربعین

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

بر پـای گل از خار ستم، آبله پیداست            سر سلـسـله‌ای را اثر سلـسـله پیداست

از فرش الی عرشِ خدا ولوله پیداست            در وادی خـونـیـن بـلا قـافـلـه پیداست


دارنـد هـمـه از شــرر داغ چــراغـی

خـیـزیـد کز این قـافـله گیریم سراغی

این قافله رو کرده به بیت الحرم عشق            کـوبـیـده به میدان اسارت عـلـم عشق

گفته است بلی‌ها به بـلاهای غم عشق            از بـهـر طـواف حـرم محـتـرم عـشق

احـرام هـمـه جـامـۀ خـونـیـن اسـارت

کردند به خوناب جگر، غـسل زیارت

جـابـر بـه سـر تـربـت دلـدار رسـیــده            بـر یـاور بـی‌یـاور دیـن یـار، رسـیـده

گویی که بر آن کـشـته عزادار رسیده            بـا سـیـنـۀ سـوزان و دل زار رسـیـده

محرم شده و اشک‌فشان، خوانده خدا را

با خـون جـگـر شـسـتـه قبور شهدا را

آورده غـریـبـی غـم دل بهـر غـریـبی            افـتـاده حـبـیـبـی به روی قبر حـبـیـبی

بیـمـار فـراقـی شده مـهـمـان طـبـیـبی            نه تاب و توانی، نه قراری، نه شکیبی

می‌گفت: حـبیبی که غمت کرده کـبابم

من دوستم آخـر، بده ای دوست جوابم

ای نـام تـو روشنـگـر دل جان کـلامم            ای یافته سبـقـت ز سـلامـم به سـلامـم

ای دادرس و رهـبـر و مولا و امـامـم            هم عاشق و هم دوست و هم پیر غلامم

با یـاد تو در این سـفـر از شهر مدینه

تا کرب و بلا کوفـته ام بر سر و سینه

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در برگشت به کربلا

شاعر : قاسم قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

قـافـله با کاروان‌سـالاری زینب رسید            خواهری با غصه و اندوه جان برلب رسید

قافله بعد از چهـل منـزل اسارت آمده            کـاروان در نـیـنـوا بهـر زیـارت آمده


کـاروانی که تـمـام راه بودش سلـسـله            جای تسکین کعب نی بود و جشن و هلهله

کاروانی که بلا پشت بلا را دیده است            داغ روی داغ در دشت بلا را دیده است

دیده است اینجا پریشان گشتن احساس را            علقـمه، دریای خـون افتادن عباس را

در همین‌جا دیده زینب آسمانی تار را            یک بدن در قتلگه با دشتی از نیزار را

یک بدن بود و هزاران زخم بود و همهمه            قـتـلگه بود و صدای نـالـه‌های فاطمه

یک بدن زخمی هزاران نیزه و شمشیر بود            پاره‌پاره پیکری پنهان به زیر تیر بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید زیرا  در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

کـاروانی که تـمـام راه بودش سلـسـله           جای تسکین سنگ شامی بود و دست و هلهله

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در برگشت به کربلا

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای آرزوی خـفـته به خون ای برادرم            این قبر، قـبر توست که باشد برابرم؟

گل چیده‌ام ز اشک که ریزم به تربتت            ای خفته زیر خاک که خاک تو بر سرم


ازبس که نیزه خورده تنت پیش چشم من            آیـد هــنــوز خــون دل از دیــدۀ تــرم

هر چند در فراق، به سر بُرده‌ام، ولی            هرگز گـمـان نـبـود که طاقـت بیاورم

گل‌های باغ سـبـز تو نیـلـوفـری شدند            من هم چو غـنچـه‌های کبود تو پرپرم

ای محـرم هـمیـشۀ زینب، بدان هـنوز            از ضرب تازیـانـه کـبود است پیکـرم

درمـانـده‌ام چـگـونه بگـویم جـواب او            پُرسد اگر رباب که کو قـبر اصغـرم؟

داغ رقـیـۀ تـو مـرا پـیــر کـرده اسـت            از خواهـرت مپُرس کجا رفته دخـترم

من از مـدیـنه با تو رسـیدم به کـربـلا            بی‌تـو چـگـونه عـازم شـهـر پـیـمـبـرم

آتش گرفته است «وفائی» ازاین سخن!            وقتی رسم مـدیـنه چه گـویم به مـادرم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چل روز در فراق، به سر بُرده‌ام، ولی           هرگز گـمـان نـبـود که طاقـت بیاورم

حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته            آسمان‌ها را در این ایوان، مجاور ساخته

از قدم‌هایت بپرس: این راه پایانش کجاست؟            کاین‌چنین از عالم و آدم، مسافر ساخته


نه فقط قـلب تو، قلب عـالمی را سوخته            نه فقط از من که از هر سنگ، شاعر ساخته

خاک راهش مُحییَ الاموات، عطرش زندگی            از قلوب مرده هم این خاک، عابر ساخته

آن که می‌خوانی برایش: «یا حبیبی یا حسین«            هر نگاهش، یک حبیب‌ابن‌مظاهر ساخته

هرکسی، هرجا، دم از آزادگی زد، خویش را            با امام عصر عـاشورا، معاصر ساخته

کارش از اول همین بود، آن مسیحایی که از            فُطرس پر سوخته، مرغ مهاجـر ساخته

کاش می‌دید، آن که رگ‌های گلویش را برید            خون جوشانش، چه دل‌ها را که طاهر ساخته

آه! دیـدن‌ها چه کـرده با دل زینب؟ اگر            این شـنیدن‌ها، تو را آشفته‌خاطر ساخته

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( اربعین حسینی )

شاعر : فاطمه سالاروند نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

شـنـیده بود شـهـادت طـنین گـامت را            چه خـوب داد خـدا پـاسـخ سلامت را

پرنده‌ها پر خود را به خونت آغـشتند            که هر کجا برسانـند عـطـر نـامت را


چه سربلند و صبور آمد از سفر خواهر            کـه تـا ادامـه دهـد راه نـاتــمـامـت را

صدای خون تو را منتشر کند در خاک            به آب‌های جـهـان بـسـپـرد پـیامت را

کجاست آن که به گریه مدام می‌خواند            کـبـوتـران هـراسان تـشـنـه‌کـامت را؟

کجاست؟ کاش بیاید به زودی آن موعود            بگـیرد ای گـل صد پـاره انتـقـامت را

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( اربعین حسینی )

شاعر : جعفر عباسی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

کشیدی بر سر و رویم خودت دست عنایت را            کشاندی سمت خود، دادی به من پای لیاقت را

به پا می‌خیزم و پا در رکاب جاده می‌آیم            به پای عشق خواهم رفت راه بی‌نهایت را


هوای روزگار من سیاه از دود غفلت‌هاست            شلوغی‌های شهر از من گرفته کنج خلوت را

زمین گم می‌شود در ازدحام گام‌های شوق            کم آورده‌ست جاده این همه شوق زیارت را

نشاندی پرچـم هـیهات را بر قـلهٔ عـالـم            به پای سر، سراسر فتح کردی قاف عزت را

مرام ساقی تو رودها را تـشنهٔ حق کرد            که از آن روز می‌جویند دریای حقیقت را

جهان خود را رها کرده؛ به راهت اقتدا کرده            ببین لبیک‌های فرد فرد این جماعت را
امام صبح پیروزی به ما سر می‌زند روزی            به پایان می‌رساند اربعین‌ها عصر غیبت را

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در برگشت به کربلا

شاعر : غلامرضا شکوهی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

چنان به چلّه نشستیم سوگ صحرا را            که جز به گـریـه نـدیـدنـد دیـدۀ مـا را

دویـد در رگ خـواب نـگـاه مـا انـدوه            که مثل روز نخـفـتـیم طولِ شب‌ها را


تو ای نشسته کنارِ بلـورِ کـوثـر عشق            بـبـین به دیـدۀ ما مـوج اشک دریـا را

بیا برای خـدا لحـظـه‌ای ز جا برخـیز            نگـاه کـن عـطـش اشک آل طـاهـا را

تو را در آینه تصویر درد پنهان نیست            چگـونـه از تو بـپـوشـیـم داغ پیدا را؟

عبور کرده به هر روز در مسیر سفر            دلِ شـکـسـتـۀ مـا وسـعـت دریــغـا را

گذشت بی‌تو به ما لحظه‌های تلخ امروز            بـبـیـن قــضـاوت آئـیــنـه‌دار فــردا را

به پای عشق سپردیم دل به دشت اگر            شـدیـم آیــنــه، آئـیـن حـق تــعـالـی را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

عبور کرده چهـل روز در مسیر سفر            دلِ شـکـسـتـۀ مـا وسـعـت دریــغـا را

حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : فائزه زرافشان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فع لن فاعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

بادها هم پیاده آمده‌اند که ببوسند خاک پایت را           آسمان هدیه می‌دهد به زمین، عطر آن پرچم رهایت را

موج لبّیک می‌رسد از دور، فوج پروانه‌های حضرت نور           عاشقان تو خوب می‌شنوند آیۀ روشن صدایت را


و خدا اینچنین مقدر کرد، که پس از آن همه غریبی و درد           پر و بال فرشته فرش کند دور تا دور سرسرایت را

اربعین، اربعین دلم تنگ است، آه پای رسیدنم لنگ است           همه تن حسرت است آن چشمی که ندیده‌ست کربلایت را

آسمان هم پیاده راهی اوست، مرز مهران، کجاست خانۀ دوست؟           تا که یک گوشه بر زمین بنهم بارِ این بغض بی‌نهایت را

: امتیاز

حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل شبرنگ نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

پایـان عشق بـسته به آغـاز کربلاست            بی‌سر شدن به عشق خدا راز کربلاست

راهی که تا به عرش خدا می‌برد مرا            قـطعاً مـسـیـر جـادۀ پـرواز کربلاست


مائیم و شوق مرقـد شش‌گـوشه حسین            فـاز دل شـکـسـتـۀ ما فـاز کـربـلاست

شش گوشه؛ تل زینـبیه؛ صحن علـقمه            تصویـری از مثلث اعجـاز کربلاست

با یک نظـر به چـهـرۀ زوّار اربـعـین            این دل اسیر سوزِ غـمِ سازِ کربلاست

هرکس که جزء لشکر سقای عشق شد            تحت لـوای فـاطـمـه سرباز کربلاست

این زائری که آمده از مصرع الحسین            خدمـتگـزار شاه سـرافـراز کربلاست

ما را دوباره همنفـس عطر سیب کرد            مهمان لطف حضرت شیب الخضیب کرد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در اربعین حسینی

شاعر : ابراهیم زمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن قالب شعر : مربع ترکیب

پائیـز بودن، بـرگ‌های زرد می‌خواهد            باران سرودن اشک‌های سرد می‌خواهد
از درد گفتن سینه‌ای پُر درد می‌خواهد            از زینبِ کـبری نوشتن مـرد می‌خواهد


زینب فقط درد و فقط رنج و فقط غم نیست
بانویِ ما بانویِ اشک و آه و ماتم نیست

از جنسِ ایثار و شَرَف، مهدِ شجاعت بود            دریایِ صبر و استقامت، کوهِ غیرت بود
با دست‌هایِ بسته هم در اوجِ قدرت بود            خطبه به خطبه پند و اندرز و نصیحت بود

تاریخ را سرشار از شورِ شهامت کرد
با خطبه‌هایش زینبِ
کبری قـیامت کرد

گفتند این زن کیست؟ حیدروار می‌ماند            در خطبه‌خوانی چون علی قهّار می‌ماند
وقتی غضب دارد قـسـیم الـنّار می‌ماند            مــانــنـد تــیـغِ حــیـدرِ کـرّار مـی‌مـانـد

گفتند این زن نیست؛ قرآنِ کریم است او
ناموسِ «بسم الله رحمنِ الرّحیم» است او

پایان کارش نیست؛ اینجا تازه آغاز است            از مرگ باکی نیست وقتی بالِ پرواز است
یک شیر در زنجیر هم باشد سرافراز است            پروندۀ کرب وبلا امروز اگر باز است

از علم و آگاهی و بیداریِ زینب‌هاست
اسـلام
مـدیـونِ فـداکـاریِ زیـنب‌هـاست

زینب قـرارش رفت امّا باورش هرگز            دار و ندارش رفت امّا معجرش هرگز
یعنی نخواهد رفت معجر از سرش هرگز            آری برادر رفت امّا خـواهـرش هرگز

ساکت نخواهد ماند و غیرت یاد خواهد داد
کاخِ ستم را خطبه‌اش بر باد خواهد داد

حـالا به گـردِ شـمـعِ او پـروانـه می‌آیند            پـروانـه‌هـا دارنـد مـظـلـومـانـه می‌آیـند
کوچِ پـرسـتـوهاست سمتِ خانه می‌آیند            با گوهـری جا مانده در ویـرانه می‌آیند

از شــام دارد واژه واژه نــور مـی‌آیــد
زنـگِ صـدایِ کـاروان از دور می‌آیـد

: امتیاز